26 07 2023 1745200 شناسه:
image

سخنرانی آیت الله العظمی جوادی آملی در شب تاسوعای حسینی + فیلم و صوت

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع‌رسانی اسراء: جلسه سخنرانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در شب تاسوعای حسینی با حضور عزاداران حسینی در محل حسینیه معظم له در شهرستان دماوند برگزار گردید.  

فیلم کامل سخنرانی معظم له
​​​​​​​صوت کامل سخنرانی معظم له
متن کامل سخنرانی معظم له
​​​​​​​

أعوذ باللَّه من الشَّيطان الرَّجيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين و فاطمة الزهراء سلام الله عليهم اجمعين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».

«أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ(عليه الصلاة و عليه السلام)».[1]

اميد است ذات اقدس الهي عزداري عامّه مسلمين را به أحسن وجه بپذيرد و از شما بزرگواران هم به أحسن وجه قبول کند. هميشه مخصوصاً ايام محرّم يک وظيفهاي از اين دعا به عهده ما متوجه است. در اين دعا گذشته از ولايتپذيري ما نسبت به ساحت قدس ائمه(عليهم السلام)، از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم که آن توفيق را به ما مرحمت کند که ما خونبهاي حسين بن علي را بگيريم. يعني اين مسئوليت را از ذات اقدس الهي ميخواهيم.

«ثار» يعني خونبها. «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ» يعني ما تنها جمع نشويم که گريه بکنيم. ما بايد کاري بکنيم که خونبهاي حسين بن علي گرفته بشود در سراسر عالم. اين خونبها چيست؟ تا حسين بن علي(سلام الله عليه) را ما نشناسيم خونبهاي او را هم نميدانيم. خونبهاي حسين بن علي قرآن کريم است. هم حسين بن علي(سلام الله عليه) جهاني است هم قرآن کريم. البته اين چهارده معصوم همهشان جهانياند منتها اين توفيق و اين روزي نصيب حسين بن علي(سلام الله عليه) شد که با دست او ظهور پيدا کرد وگرنه آن سيزده معصوم ديگر هم همينطور است. هر کدام از آن سيزده ذات مقدس در اين عصر و زمان و زمين بودند همين کار را انجام ميدادند.

پس حضور ما در عزاخانه سيد الشهداء و همچنين عزاداري کردن براي آن حضرت گذشته از اينکه ثوابهاي فراواني براي ما و گذشتگان و آيندگان ما دارد، گذشته از اينکه بسياري از حوائج ما برآورده ميشود، يک مسئوليتي هم به عهده ما هست که از ذات اقدس الهي ميخواهيم آن توفيق را به ما بدهد که ما به اين مسئوليت عمل کنيم. ميگوييم: «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ» هم به ما هم به شما، يعني برای يکديگر  دعا ميکنيم که خدا آن توفيق را به ما بدهد که خونبهاي حسين بن علي را بگيريم.

حسين بن علي را ما تا نشناسيم خونبهاي او را هم نميدانيم. پس الآن ما بايد دو تا کار بکنيم: يکي اينکه حسين بن علي را بشناسيم يکي اينکه چهطور خونبهاي حسين بن علي را بگيريم؟ حسين بن علي را اگر کسي بخواهد بشناسد، يک راه تاريخي دارد که آن مشخص است و يک راه مخصوص است که در زيارتها و شرايطي که مربوط به خود حسين بن علي است، می­باشد. اين زيارتنامههايي که براي ائمه وارد شده است اين شناسنامه آنهاست. يکي از آن زيارتنامهها که شناسنامه آنهاست اين زيارت وارث است. در زيارت وارث ما به ذات مقدس حسين بن علي عرض ميکنيم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَم»، از آدم شروع ميکنيم «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ»، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ»، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى»، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى»، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ» وجود مبارک پيامبر، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ» وجود مبارک اميرالمؤمنين[2].

ارث يعني چه؟ ما حقيقت ارث را که متوجه بشويم ميفهميم که ارث غير از آن است که يک کسي يک معاملهاي ميکند. در تعبيرات عرفي ما يک ارث داريم يک تجارت. در تجارت مال بجاي مال مينشيند. يک کسي مال ميدهد کالا ميگيرد آن کالا بجاي مال است اين مال بجاي کالا ولي در ارث مال بجاي مال نمينشيند، مال حرکت نميکند، اين شخص بجاي آن شخص مينشيند، نه مال بجاي مال. يک وقت است که مال عوض ميشود يک وقت است که نه، شخص بجاي شخص مينشيند. حقيقت ارث تبديل مال نقل مال انتقال مال نيست، حقيقت ارث اين است که اين وارث را ذات اقدس الهي بجاي مورث مينشاند. اين معناي ارث است. پس ارث با تجارت فرق دارد. در تجارت مال بجاي مال مينشيند در ارث مالک بجاي مالک مينشيند.

ما در زيارت وارث به ذات مقدس حسين بن علي عرض ميکنيم که تو بجاي آدم نشستهاي، تو بجاي نوح نشستهاي، تو بجاي ابراهيم نشستهاي، تو بجاي موسي نشستهاي، تو بجاي عيسي نشستهاي، پس تمام حقائق انبياي عالم در حسين بن علي جمع است، براي اينکه نميگوييم علم آنها به تو منتقل شد، ميگوييم تو بجاي آنها نشستهاي.

پس اگر کل جهان را همه بزرگان عالم را ما بخواهيم ببينيم حسين بن علي را ميبينيم. اين چهارده معصوم همهشان همينطور هستند، اما اين معنا در وجود مبارک حسين بن علي ظهور کرده است. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ»، تو بجاي او نشستهاي. «‏السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ»، تو بجاي او نشستهاي. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ ... يَا وَارِثَ مُوسَى ... يَا وَارِثَ عِيسَى ... يَا وَارِثَ رسول خدا ... يَا وَارِثَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ».

پس اگر کسي به حسين بن علي نگاه ميکند، به همه انبياء و اولياء نگاه ميکند. البته هر کدام از اين چهارده معصوم اگر آن زمينه اتفاق ميافتاد آنها هم همينطور بودند. اما زيارت وارث به ما ميگويد حسين بن علي يک امام نيست. حسين بن علي بجاي پيغمبر اسلام به تنهايي ننشسته است. او بجاي کل انبياي عالم نشسته است؛ لذا شما ميبينيد که در اربعين و غير اربعين علاقه به حسين بن علي در هر کسي هست. در مسيحي هست، در کليمي هست. پس حسين بن علي يعني عصاره همه انبياء «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ» تا وارث خاتم. اين معناي اين است.

اگر ما در عالَم يک کتابي بخواهيم که از آدم تا خاتم براي ما شرح بدهد شناسنامه آنها باشد هويت آنها را تعيين کند، تاريخ آنها را بيان کند سيره آنها را بيان کند سنت آنها را بيان کند غير از قرآن ما کتاب ديگري نداريم. چون تورات تحريف شده است. انجيل تحريف شده است. خود قرآن کريم به تحريف شدن اينها تصريح کرده است که ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ﴾[3]. خدا فرمود من کتاب فرستادم نگفتم من او را حفظ ميکنم، گفتم شما بايد آن را حفظ بکنيد و آنها حفظ نکردند و تحريف کردند، پس کتابي که در روي زمين باشد و سالم باشد، غير از قرآن کتابي نيست، چون خود قرآن فرمود: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ[4] ما حافظ هستيم. فرمود: ﴿لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ﴾[5]، قرآن مصون از هر تير و تبهکاري است.

پس تنها کتابي که روي زمين تاريخ انبياء را دارد، سيره انبياء را دارد، روش انبياء را دارد، پيام انبياء دارد قرآن کريم است و تنها انساني که بجاي همه انبياء نشسته است حسين بن علي بن ابيطالب است. اين اشتباه نشود، همه اين چهارده معصوم اينطور هستند منتها برنامهاي که ظهور پيدا کرده است به دست حسين بن علي است.

حال اين هم به عرضتان ميرسد که علي بن ابيطالب وضعيت ممتازي دارد. اگر در همان عصر علي بن ابيطالب قيام ميکرد کل اسلام از بين ميرفت. خيليها سالهاي اخير اسلام را درک کردند، شش ماه اخير درک کردند، تازه مسلمان شدند، گويا اصلاً اسلامي نبود. آن روز اگر جنگ ميشد، آن روز اگر يک قائلهاي شبيه قائله کربلا اتفاق ميافتد، کل دين از بين ميرفت، لذا علي بن ابيطالب صبر کرد، امام حسن(سلام الله عليه) صبر کرد و ائمه بعدي هم همين مشکل را داشتند.

بنابراين اين دو حقيقت به يک صورتاند: يکي قرآن ناطق است بهنام حسين بن علي، يکی قرآن صامت است بهنام خود قرآن. اين حرف نميزند، او حرف ميزند و همه انبياء را قرآن براي ما معرفي کرد. ما اگر الآن بخواهيم دين صحيح عيساي مسيح که منزه از تثليث است را بفهميم، به وسيله قرآن ميفهميم. بهترين مبارزه موساي کليم را بفهميم، به وسيله قرآن ميفهميم، چون قرآن جريان موسي را خوب تشريح کرد، جريان عيسي را خوب تشريح کرد.

بنابراين اگر ميگوييم حسين(سلام الله عليه) جاي همه انبياء نشسته است نه يعني علوم انبياء به حسين بن علي منتقل شد، اين تجارت نيست که علم او به اين برسد؛ بلکه اين عالِم بجاي عالِم نشسته است؛ اين ولي بجاي ولي نشسته است. کاملاً مستحضريد که در ارث مال منتقل نميشود مالک بجاي مالک مينشيند. آن خريد و فروش است، بيع است، اجاره است، معاملات است، که در معاملات، مالي بجاي مال قرار ميگيرد. ولي در ارث، مال بجاي مال قرار نميگيرد مال سرجايش محفوظ است، مالک بجاي مالک مينشيند. بجاي آدم، وجود مبارک حسين بن علي نشسته است. بجاي نوح وجود مبارک حسين بن علي نشسته است. بجاي ابراهيم وجود مبارک حسين بن علي نشسته است.

شما ميبينيد وقتي که حسين بن علي بخواهد برنامه­اش را تشريح بکند حرفي را ميزند که ما از غير خدا نشنيدهايم، چون خليفه خداست اين حرف را ميزند. هر دولتي که باشد هر مملکتي که باشد هر کشوري که باشد يک سلسله مسئوليني دارد خدا هم براي اداره عالم يک مسئوليني دارد. خدا در سوره مبارکه «کهف» يک مطلبي دارد که حسين بن علي فرمود در اردوگاه من هم چون نماينده خدا هستم خليفه خدا هستم و فرستاده مع الواسطه خدا هستم امام هستم جانشين پيغمبر خدا هستم همان حرف را دارم.

در سوره مبارکه «کهف» ذات اقدس الهي ميفرمايد در دستگاه من يک کسي که وظيفهنشناس باشد من ندارم: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً[6] فرمود يا انبياء در دستگاه من هستند يا ملائکه در دستگاه من هستند. کسي که وظيفهنشناس باشد يک وقت است که خلاف ميکند يک وقت است که خلاف نميکند حاضر است فداکاري بکند ميگويد من فداکاري مال دارم فداکاري جان ندارم، خودم نميآيم، کمک ميکنم، فرمود اين هم خلافکاري است من چنين کارمندي نميخواهم. در سوره مبارکه «کهف» فرمود: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً، يعني در دستگاه من يا ملائکه  حرف را اجرا ميکنند يا انبياء. من يک آدم عادي را مسئول کار خودم قرار نميدهم.

به چه کسي عضد ميگويند؟ کارها چند قسم است: يک کارهايي است که انسان با دست انجام ميدهد ميگويند اينها دستگير يکديگر هستند. يک وقت کاري است که يک کمي سنگينتر است بين اين مچ تا اين آرنج را ميگويند ساعد، کارهايي که با اين قسمت انجام ميشود را چند نفر باهم انجام ميدهند، ميگويند مساعدت کردند. اين بين مچ و آرنج را ميگويند ساعد و اگر چند نفر با اين قسمت از دست، دست به دست بدهند و کاري را انجام بدهند ميگويند مساعد همديگر هستند و اگر کار يک مقداري سنگينتر باشد از آرنج تا دوش را ميگويند عضد. عضد بازو است اگر کار سنگينتر باشد بازو لازم باشد ميگويند معاضد يکديگر هستند، عضد يکديگر هستند.

پس ما يک معاضدت داريم يک مساعدت داريم يک همدستي. در قرآن کريم در سوره مبارکه «کهف» فرمود هيچ کس بازوي خدا نيست مگر انبياء و اولياء: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً؛ من بخواهم برنامهريزي کنم آسمان و زمين را اداره کنم يا بايد ملائکه اطاعت کنند يا انبياء اطاعت کنند. من مسئوليتم را به افراد عادي نميدهم. اين جرياني است که ذات اقدس الهي در سوره مبارکه «کهف» نسبت به کار خودش فرمود.

اما شما ميبينيد در تنظيم برنامه کربلا حسين بن علي چنين حرفي ميزند. ميفرمايد من کربلاييهايي ميخواهم که مثل ملائکه باشند. کسي که جاي عضد و بازوي من است بخواهد بماند بايد طيب و طاهر باشد. عبيد الله بن حر جحفي در بين راه به حضرت عرض کرد من مال ميدهم اسب ميدهم غلام ميدهم همه چيز ميدهم ولي خودم معذورم، حضرت اين آيه را خواند فرمود: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً، من کربلايي ميخواهم. تو بله مال ميدهي، ولی مال به درد ما نمی­خورد. من جان ميخواهم.

اين را حسين بن علي چهطور گفت؟ در جواب عبيدالله بن حر چه گفت؟ نگفت که الآن من جان ميخواهم مال کافي نيست. آيه خواند همانطوري که خدا فرمود: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً، کسي که وظيفه اصلي خود را نميشناسد من به او سِمَت نميدهم، اينجا هم - با اينکه احتياج داشتند به مسائل مالي -  فرمود: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً، اين حرف خداست و اين هم نماينده خدا.

بنابراين حسين بن علي تنها يک امام معصومي که حالا قيام کرد و شهيد کردند نيست. او وارث همه انبياء است. حالا که وارث همه انبياء بود، تنها کساني که حرف قرآن را از آدم تا خاتم ميزند، همين خانداناند، چون قرآن جريان آدم تا خاتم را خوب تشريح کرد، اگر کسي بيراهه رفت يا راه کسي را خواست ببندد و به قرآن کريم بياعتنايي کند، مسيحيها موظفاند کليميها موظفاند خيليها موظفاند و هر کسي انسان است که فرزند آدم ابوالبشر است موظف است که کيان خودش را حفظ کند. بيادبي کردن نسبت به قرآن کريم يک کار آساني نيست - اين هويت و شناسنامه همه انسانهاست - از سنخ ﴿يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ[7] است که انبياء را به شهادت رساندند.

يک وقت است يک کسي نميداند که دارد چکار ميکند: ﴿أُولئِكَ كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ[8] همه مسئولين، همه جوامع بشري بايد جلوي هتک حرمت قرآن کريم را بگيرند و جلوي هتک حرمت به حرم امن حسين بن علي را بگيرند. روضهخواني را کاملاً گرامي بدارند براي اينکه انسان به کسي عرض ادب ميکند که برای همه ارزشهاي عالم ايستاده است و ما را به همه پيامهايي که انبياي الهي آوردهاند ميرساند. ميفرمايد که شما اگر ميخواهيد راه عبادت را طي کنيد، من آن  قله هستم. اگر خواستيد عشقبازي کنيد من در آن قله هستم. فرمود «أَنَا قَتِيلُ العَبَرَة»[9] هستم.

اگر کسي بخواهد متدين باشد اخلاق پيدا کند مسلمان باشد، اين راه عبرت است که سه بخش دارد هر سه بخش را من تأمين ميکنم. اگر کسي خواست عشقبازي کند من در قله آن هستم. اين کلمه عشق از لطيفترين کلماتي است که در روايات ماست. مرحوم کليني(رضوان الله تعالي عليه) در جلد دوم اصول کافي يک بيان نوراني از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) نقل کرد که فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ»[10] همه مردمی که در راه صحيحاند انسانهايي شايستهاند؛ ولي فاضلترين و برترين و بهترين شخص کسي است که با نماز عشقورزي کند، نماز را دوست دارد. نه براي اينکه اگر نماز نخواند جهنم ميرود. آنها يک گروه ديگري هستند. آنها که اهل عبرتاند سه گروهاند: ميگويند من اگر عبرت نگيرم جهنم ميروم، يا نه، اگر عبرت بگيرم بهشت نصيب من ميشود، يا نه، من مشتاق الهيام پس عبرت ميگيرم.

عبرت را هم عبرت گفتند براي اينکه اين عبور ميکند از بدي به خوبي. آن کسي که تماشا ميکند تحولي در او پيدا نشده و نميشود، او عبرت نميگيرد. آن کسي که متحرّک است عبور ميکند از بدي به خوبي، اينرا ميگويند عبرت. اينکه عبور ميکند يا براي ترس عبور ميکند، اين­ها يک گروهاند يا براي شوق عبور ميکند اينها گروه دوماند يا براي عشق عبور ميکند که گروه سوماند. اين سه گروه در بيانات نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) است که فرمود مردم که عبادت ميکنند يا «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» است، يا «شَوْقاً إِلَي الْجَنَّة» است يا «حُبًّا لِلَّهِ» است[11]، اينها يا براي اينکه علاقه به الله دارند اصلاً خدا را دوست دارند ميگويند همه هستي ما از ذات اقدس الهي است ما او را دوست داريم. خود اهل بيت، وجود مبارک حضرت امير گروه سوماند که روي علاقهاي که به خالقشان دارند عبادت ميکنند نه روي ترس از جهنم و نه روي شوق به بهشت. بهشت به اينها مشتاق است.

پس عبادت سه قسم است: يا ترس از جهنم است يا شوق به بهشت است يا علاقه به ذات اقدس الهي است. عبرت هم همين است يا انسان از ترس عذاب الهي از بدي به خوبي ميآيد يا از شوق به بهشت از بدي به خوبي ميآيد يا نه، به خاطر علاقهاي که به خدا دارد از بدي به خوبي ميآيد. اما عَبره يعني اشک. کدام اشک؟ آن اشکي که انسان در عزاي حسين بن علي ميريزد و چشمش تَر ميشود اين کافي نيست. آن اشک فراواني که عبور بکند از چشم به صورت بيايد آنرا عَبره ميگويند که حضرت فرمود: « أَنَا قَتِيلُ العَبَرَة»، من کشته عبرات هستم. بايد اين اشک در اين چشم پُر بشود بريزد در صحنه و در صفحه، اين را ميگويند عَبرات که فرمود من کشته چنين عزاداري هستم « أَنَا قَتِيلُ العَبَرَة».

 عزاداريهاي حسين بن علي هم براي عِبرت است هم باري عبره. اما عِبرت سه قسم است عَبره يک قسم. کسي که گريه نميکند که به جهنم نرود! من که نديدم کسي بيايد در عزاي حسين بن علي گريه بکند براي اينکه جهنم نرود! اين نيست و من هم نميشناسم کسي را که بيايد براي حسين بن علي گريه بکند براي اينکه به بهشت برود. نه، او حسين بن علي را دوست دارد. من که نمی شناسم. غالب شما همينطور هستيد. هيچ کسي نميآيد براي اينکه به بهشت برود. بهشت را با کارهای ديگر به دست می­آورد. دوست داريم او را. ... ما دوستان حسين بن علي هستيم. بله، من که کسي را نميشناسم. هر جواني هر کسي ميآيد چون دوست دارد حسين بن علي را. دوست دار حسين است. اين فرق عِبره و عَبره است.

فرمود: من قتيل عبرات هستم. آن چشم عزيزي که پُر از اشک ميشود و عبور ميکند و مرا دوست دارد. من که تا حال که نود سال از عمرم گذشته است هيچ کسي را نديدم که بگويد من براي حسين بن علي گريه ميکنم براي اينکه جهنم نروم. ما هر کسي را ديديم گفتند حسين بن علي را دوست داريم. لذا آن مسيحي هم که گريه ميکند براي همين است. براي چه چيزي گريه ميکند؟ سخن از بهشت و جهنم نيست. سخن از دوستي است.

همه راهها را به او بستند و همه امکانات هم بود و وجود مبارک حسين بن علي در تمام اين موارد فرمود من آمدم شما را نجات بدهم و الآن در تاسوعا و عاشورا وجود مبارک قمر بنيهاشم نام شريفش مطرح است چند بار عباس بن علي(سلام الله عليه) اجازه خواست فرمود نه! «إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏»[12] فرمود تو پرچمدار من هستي. عباس جان، تو پرچمدار من هستي. من تا آخرين لحظه ميخواهم با عزت بجنگم. تو پرچمداري. رفتي و شهيد شدي، اينها متفرق ميشوند. درست است که ميمانند، ولي يکي آن گوشه ميجنگد يکي اين گوشه ميجنگد. اينکه نشد! من تا آخرين قربانيام علي اصغر و هر کسي هست بايد با نظم بجنگم. ميمنه چه کسي باشد، ميسره چه کسي باشد، تا من زندهام به خيام حمله نکنند!

تمام حيثيت اين لشکر، به آن پرچمدار است. در يکي از جبهههاي جنگ دست راست علي بن ابيطالب(سلام الله عليه) آسيب ديد. پرچم را يک عده بلند کردند. حضرت رسول خدا فرمود عَلم را به دست علي بدهيد، براي اينکه دست چپ علي از دست راست شما بالاتر است. نگوييد علي دست راستش آسيب ديد پرچم بايد به دست علي باشد[13]. اينجا هم وجود مبارک عباس بن علي پرچم را نگذاشت بيفتد. وقتي دست راست را بريدند، فوراً با دست چپ بلند کرد. فرمود من تا زندهام ميخواهم با نظم بجنگم. مگر نميبينيد اينها چهطور هستند؟ دفعتاً اينها برای غارتگري به خيام حمله کردند، ما چکار بکنيم؟ نه! تا آخرين نفر تو بايد باشي. «إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏»؛ اينها پراکنده ميشوند من نميخواهم با يک لشکر پراکندهاي بجنگم. من تا آخرين نفس تا آخرين نمازي که خواندم با نظم ميروم «إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏».

وجود مبارک قمر بنيهاشم اين بود. اينکه در زيارت وجود مبارک قمر بنيهاشم ائمه(عليهم السلام) آنطور حرمت قائل شدند آنطور سلام فرستادند آنطور به ما گفتند سلام بکنيد براي همين جهت بود. ما اگر ساير شهداء را يک جا زيارت ميکنيم. وجود مبارک قمر بنيهاشم را در کربلا سه جا زيارت ميکنيم. يک جا که دست راستش افتاد! يک جا که دست چپش افتاد! براي همه مزار درست کردند. آنجا که دست راست حضرت افتاد يک زيارتگاهي است با اين اشعار فارسي:

افتاد دست راست خدايا ز پيکرم ـ بر دامن حسين برسان دست ديگرم

آنجا که دست چپ حضرت افتاد، چون شعر عربي نوشته:

«إن في هذا المقام انقطعت يسرة العباس بحر الکرم»[14]

اين شعر عربي در آن مزار دست چپ حضرت نوشته است؛ يعني اي زائرين اينجا دست چپ حضرت قطع شد.

ام البنين ميگويد بچههايم شهيد شدند، ولي به من گزارش دادند که عباس تو مشکي به دندان گرفت! دست پسرم چه شد؟ گريه ام البنين در بقيع اين بود به من گفتهاند عباس تو مشکي به دندان گرفت مشک را به دوش حمل ميکنند دست پسرم چه شد؟ دست پسرم چه شد؟ اين قمر بنيهاشم بود.

لذا در بين شهدا آخرين نفري که شربت شهادت نوشيدند وجود مبارک عباس بن علي بود براي اينکه نظم به هر وسيله هست فراهم بشود. آن وقت احدي از اين شهدا و بزرگان نماندند تا قمر بنيهاشم را از قتلگاه به خيمهگاه ببرند. منتها اين سؤال براي ما مانده است! شما بين الحرمين را مشرف شديد يا إنشاءالله مشرف ميشود. تا خود وجود مبارک سيد الشهداء تنها بود، اين برادر را در ميدان گذاشت و آمد، بعد از اينکه وجود مبارک امام سجاد وارد کربلا شد شهدا را شناسايي کرد به دستور امام سجاد همه شهداء حتي علي اکبر را حضرت جمع کرد آورد پايين پاي سيد الشهداء، آنجا دفن کرد چرا برادرش را قمر بنيهاشم را نياورد کنار بدن دفن کند؟ چرا؟ فرمود عموي من بايد يک قبر جدا داشته باشد. عموي من بايد يک بارگاه جدا داشته باشد او پرچمدار او بود. خود امام سجاد اجازه داد که فرمود دستي به بدن عموي من نزنيد همانطوري که عموي من اينجا افتاده از همين جا بايد قبرش باشد. اين نه براي اينکه کسي نبود، خيليها بودند و دستور امام سجاد را انجام ميدادند ولي ميخواست براي قمر بنيهاشم يک مقامي باشد يک جلالي باشد يک پرچمداري باشد تا آخرين لحظه همه ميگفتند عموي ما زنده است.

اما وقتي اين تير به مشک آمده و چشم هم آسيب ديد تا وجود مبارک عباس سر خم کرد اين تير را بگيرد عمود آهن مغز مطهر آن حضرت را ...

«السَّلَامُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْن»![15] «و رحمة الله و برکاته».

پروردگارا، اينها عزاداران حسين بن علي هستند اينها نيامدند که جهنم نروند، اينها نيامدند که بهشت بروند، اينها آمدند با حسين بن علي محشور باشند تو را به حسين بن علي قَسم اين نظام ما اين مملکت ما اين مسلمانهاي جهان اسلامي، اين عزيزان ما، اين برادران ما، اين خواهران ما، اين فرزندان ما همه را به حسين بن علي ببخش!

عزت همه را در سايه حسين بن علي حفظ بکن!

آبروي همه را در سايه حسين بن علي حفظ بکن!

گذشتگان همه را در سايه حسين بن علي ببخش!

آيندگان همه اين عزيزان را در سايه حسين بن علي مشمول عنايت ويژهات قرار بده!

اينها را در دنيا و برزخ و قيامت با حسين بن علي محشور بفرما!

اين عزاداري را و اين ادعيه را از همه مسلمانهاي جهان به أحسن وجه بپذير!

جسارتکنندگان به حرم امن قرآن کريم را تنبيه بفرما!

اين نظام را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما!

«بالنبي و آله و عجل في فرج مولانا صاحب العصر و الزمان»

 

[1]. مصباح المتهجد، ج‏2، ص772.

[2] . مصباح المتهجد، ج2، ص719.

[3]. سوره نساء، آيه46.

[4]. سوره حجر، آيه9.

[5]. سوره فصلت، آيه42.

[6] . سوره کهف، آيه51.

[7]. سوره آلعمران، آيه21.

[8]. سوره اعراف،آيه179.

[9]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص137 ؛ وسائل الشيعه، ج14، ص422.

[10]. الكافي، ج‏2، ص83.

[11]. ر.ک: نهج البلاغه، حکمت237.

[12]. بحارالانوار، ج45، ص41.

[13]. ذخائر العقبی(الطبری)، ج1، ص75.

[14] . العباس عليه السلام(السيد عبدالرزاق المقرم)، ج1، ص294.

[15]. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص271.

​​​​​​​

 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات