🔻 به مناسبت دهه آخر صفر، استاد مرتضی جوادی آملی استاد حوزه و دانشگاه در ویژه برنامه تلویزیونی انسان در آیینه رسالت، به تبیین حقیقت انسان پرداخته و در هر قسمت از آن، به نکات مطرح در این زمینه پرداخته اند.
▫️ اگر کسی یا جریانی یا عده ای و طایفه ای بخواهند جدای از سایر انسان ها زندگی کنند اینها محکوم به شکست هستند.
خدای عالم مخاطب خطاب هایش #کل_جامعه هستند در جامعه هیچ قشری از قشر دیگر جدا نیست، ما در منطق قرآن و آیینه رسالت گسست قومی و نسلی و امثال ذلک نداریم. این تغییرات و تفاوت های ظاهری که فرمود: ﴿جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا﴾ اینها ملاک انسانی نیست. اینها مرتبط با بدن انسان است. ملاک انسانی همان نفس انسان است که باید با نفوس دیگر مرتبط و متحد باشد.
👈 در گام نخستین می فرماید که ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾ این اعتصام و این چنگ زدن به حبل الهی برای وحدت و یکپارچگی و #انسجام_جامعه_انسانی یک ضرورت است.
ما نباید بین خودمان و مردمانمان، از اقوام دیگر از ملل دیگر از ادیان دیگر - به اصطلاح - فاصله و گسست قرار بدهیم. این انسجام و یکپارچکی #اراده_الهی است... .
↙️ سایت:
https://mvaezjavadi.ir/
↙️آپارات:
https://www.aparat.com/v/vmphd88
↙️ یوتیوپ:
https://youtu.be/mzyWIbYy9Sg
➖ جلسه: 4
➖ تاریخ: محرم و صفر 1403
1446 قمری
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين».
ابعاد وجودي شخصيت متعالي و يگانه و ممتاز رسول مکرم اسلام به حدي وسيع و عميق است که در ساحل ايندنياي معرفت همه ماندهاند، اگرچه رسول گرامي اسلام به بهترين وجه و ابلغ وجه، آنها را به جهانيان معرفي کرده است. بحث انسان در آينه رسالت به يکي ديگر از ابعاد خودش رسيد تحت عنوان جامعه و انسان.
گرچه انسانها به صورت فرادي متولد شدهاند و لکن موقعيت وجودي آنها در يک فضاي جمعي و واحد است. خداي عالم انسان را متفاوت از ساير موجودات به صورت جمعي به معناي اجتماع و جامعه، مخاطب قرار ميدهد و انسان به معناي اجتماع و جامعه مورد توجه پروردگار عالم قرار ميگيرد. بله هر کدام از انسانها به لحاظ فردي محکوم به احکام خاص خود هستند اما خطابهاي قرآني ناظر به جامعه است. انسان در جامعه مثل يک قطره در درياست که کاملاً قبل و بعدش را اين جامعه تأمين ميکند هرگز انسان از جامعه جدا نيست. او را مدني بالطبع ميشناسند.
مطلب اول در بحث انسان و جامعه يا جامعه و انسان اين است که بايد يکايک انسانها و آحاد و افراد انسانها اين وحدت را اين همراهي را اين همنوعي را اصل قرار بدهند. اصل در جامعه انساني بر وحدت است بر همنوعي است و بر تعاطي و تعامل و همراهي است. اگر کسي يا جرياني يا عدهاي و طايفهاي بخواهند جداي از ساير انسانها زندگي کنند اينها محکوم به شکست هستند. خداي عالم مخاطب خطابهايش کل جامعه هستند در جامعه هيچ قشري از قشر ديگر جدا نيست، ما در منطق قرآن و آيينه رسالت گسست قومي و نسلي و امثال ذلک نداريم. اين تغييرات و تفاوتهاي ظاهري که فرمود: ﴿جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا﴾[1] اينها ملاک انساني نيست. اينها مرتبط با بدن انسان است. ملاک انساني همان نفس انسان است که بايد با نفوس ديگر مرتبط و متحد باشد.
در گام نخستين ميفرمايد که ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾[2] اين اعتصام و اين چنگ زدن به حبل الهي براي وحدت و يکپارچگي و انسجام جامعه انساني يک ضرورت است. ما نبايد بين خودمان و مردمانمان، از اقوام ديگر از ملل ديگر از اديان ديگر - به اصطلاح - فاصله و گسست قرار بدهيم. اين انسجام و يکپارچکي اراده الهي است. بله ممکن است افراد با ملّيتهاي مختلف، با اديان مختلف، با اقوام مختلف باشند اما آنچه اصل است انسانيت است و اين هيچگاه متفاوت نيست. انسانيت يک حقيقت واحد و گستردهاي است که در تمام انسانها وجود دارد و انسان بايد به اين نکته توجه کند. آن نکتهاي که مورد توجه دين هست و در آيينه رسالت به درستي تابيده شده است مسئله انسجام و يکپارچگي و ترابُط و تعاطي و تعامل انسانهاست.
در سوره مبارکه «آل عمران» در آيه پاياني ميفرمايد که: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا﴾[3] اگر يک جامعه انساني بخواهد رستگار و موفق بشود قطعاً نيازمند به آن است که ارتباط داشته باشد. بله، هر کدام از انسانها مأمور به صبر و پايدارياند اما اين ﴿صَابِرُوا﴾ که در حقيقت بر مبناي تفاعل است و نسبت به يکديگر در امور بايد باهم بايد صبر کنند تحمل کنند بردبار باشند اينها از مسائلي است که در فضاي انسانيت در آيينه رسالت ديده شده است. حتي بالاتر از صبر فردي و صبر اجتماعي اين ترابط و اين ارتباط که ميتواند يک جامعه را يکپارچه بکند توصيههايي که در فضاي عمومي دين ديده شده است براي يکپارچگي و انسجام و وحدت جامعه بسيار تأثيرگزار و اثربخش است. اگر اين آموزهها راه پيدا بکنند و مسائل انساني را مورد توجه قرار بدهند از اختلافها و از تنازعها و از فشل شدن و قدرتها را پراکنده کردن انسان نجات پيدا ميکند.
آن چيزي که باعث ميشود انسان به سمت پراکندگي و تشطط برود و قدرت اصلي خودش را از دست بدهد آن است که نميداند موقعيت انسان و جايگاه انسان چگونه است. اگر انسانها را با اين ديدگاه ما بشناسيم که بر مبناي ترابط و تعامل و تعاطي بناست باهم زندگي بکنند ديگر بحث نزع قدرت و فشل شدن و سست شدن براي جوامع پيش نميآيد. اين اختلافها و اين تنازعها و نزع قدرتها يکي از آفتها و چالشهاي عميقي است که همواره براي بشر بوده است و مسئلهای که خداوند عالم هم همواره در قرآنش و در آيات الهي و در آيينه رسالت آن را به درستي تابانيده همين مسئله است که اين اختلافها و اين تنازعها و نزع قدرتها بايد از جامعه برکنده بشود. همانطوري که وحدت عامل تعالي و رشد و پايداري جامعه است اختلاف عامل تشطط و پراکندگي و ضعف و گسست است. وقتي جامعه از هم پاشيد و شيرازهاش رها شد و ديگر آن انسجام و اتحاد نبود تفرّق و تشطط حاکم شد جامعه به کمال خودش نخواهد رسيد.
موفقيت افراد و آحاد بدون اينکه يک جامعه را يک حقيقت واحد جمعي را بتواند به کمال برساند نتيجهاي نخواهد داشت. توصيههاي انساني عمدتاً اجتماعياند. ما از آموزههاي بلند وحياني اين مسئله باهم بودن و اين همراهي را إنشاءالله بهتر مييابيم. شما ميبينيد که خداي عالم ميفرمايد که اگر ما به عدهاي اموالي را داديم و توزيع کرديم اينطور نيست که همه آن اموال از آن خودشان باشد نه. يکي موفق به مال است يکي موفق به علم است يکي موفق به اعتبار اجتماعي است يکي آبرويي دارد اينها برای خودشان نيست اينها را بايد توزيع کنند و به همه افراد و آحاد جامعه برسانند. اين توزيع و آموزه بلند انفاق عام و فراگير است و شامل همه شؤونات انساني ميشود. انسانها بناست که هر جا نَفَقي و شکافي و گسست و گسلي وجود دارد پُر کنند.
بنابراين آنچه را که ما از اين آموزههاي بلند وحياني در آيينه رسالت ميبينيم اين است که ما جامعه و انسان را، انسان و جامعه را در آيينه رسالت چگونه بنگريم و چگونه ملاحظه کنيم. اميدواريم که از اين توصيههاي الهي که عمدتاً اجتماعي و براي وحدت جامعه هستند تا اينکه اين قطرات در کنار هم دريا بشوند قدرتي ايجاد کنند و از يکديگر سود ببرند، بهرهمند بشويم.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره حجرات، آيه13.
[2]. سوره آلعمران، آيه103.
[3]. سوره آل عمران, آيه200.