به همت موسسه آموزش عالی اسراء نشست علمی با موضوع «هویت انسانی و الهی انسان در قرآن» دوشنبه هجدهم اردیبهشت ماه 1402 با ارائه استاد حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی برگزار گردید.
نشست علمی تحت عنوان هویت انسانی الهی انسان درباره این است که انسان چه نوع هویتی دارد؟! وقتی انسان به نظرها مراجعه میکند این هویت انسانی هنوز برای انسان مشخص نیست که آیا انسان یک هویت اجتماعی دارد یا یک هویت حیوانی دارد یا یک هویت الهی دارد؟ و تا هویت انسان برای انسان مشخص نشده باشد تکالیف انسانی و حقوق انسانی برای انسان تعریف نخواهد شد.
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی در این نشست علمی که با حضور اساتید و دانش پژوهان مراکز تخصصی اسراء، با همین عنوان در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار گردید، با بیان اینکه جا دارد ما انسان را بار دیگر در یک نگاهی عمیقتر و وسیعتر بشناسیم، بیان داشت: مستحضرید که بحث انسانشناسی یا مسئله نفسشناسی در منابع وحیانی ما چقدر مورد تأکید و اهمیت و ضرورت قرار گرفته است؟ اصلاً بدون شناخت انسان، هیچ گونه از شؤونات و اموری که بر او مترتب است هرگز به درستی شناخته نخواهد شد.
وی بیان داشت: با قطع نظر از این نگاه که یک نگاه انسانشناسی بر مبنای برهان و عرفان و قرآن است مسئلهای که امروز هم در جوامع به صورت جدی به آن دارند میپردازند این است که هویت انسان را آشکار کنند و چون جهانبینیای که ارائه شده، بیش از حد طبیعت و آنچه که از طبیعت برخواسته، سخنی ندارند، لزوماً به این سمت رفته اند که انسان یک موجودی اجوف و میانتهی و عاری از هویت ذاتی است و این تاریخ و فرهنگ و اقتصاد و اجتماع است که برای انسان هویت می سازد و برای همین انسانها در مقاطع مختلف، مختلفاند.
ایشان ادامه داد:جامعه بشری تشنه این معناست که از انسان یک هویت درست معرفی شود تا بداند انسان چیست و لذا باید از منابع اصیل وحیانی بتوانیم هویت انسان را تعریف کنیم و آن تعریف اصیل را به جامعه بشری تقدیم کنیم. لذا لازم است تا در مجامع علمی بحث جامع و کاملی را در حوزه انسانشناسی داشته باشیم و برای هم کشور خودمان و هم نگاهی که باید برای انسان وجود داشته باشد و هم برای جوامعی که بیرون از ایران هستند یک انسانشناسی اصیل برگرفته از منابع وحیانی حِکمی و عرفانی را بتوانیم بازتعریف کنیم.
استاد مرتضی جوادی آملی با بیان اینکه جوامع غربی دارند انسان را از هویت اصیل خودش تهی می کنند، بیان داشت: جامعه بشری تشنه این معناست که از انسان یک هویت درستی برای او معرفی بشود و او بداند که انسان چیست؟ واقعاً الان انسان را دارند از هویت اصیل خودش تهی میکنند و چون جهانبینی و جهانشناسی آنها برگرفته از نظامهای الحادی است تعریفی که ارائه می شود آن انسان برخواسته از طبیعتی است که هیچ هویتی برای او نیست جز هویتهای کسبی و تحصیلی و این یک خطر جدّی برای انسانیت و آینده انسانی است.
وی ادامه داد: این مشکل عمده و اساسی بشریت امروز است ولی ما که بر سر سفره قرآن نشستهایم و بر سفره حکمت و عرفان اسلامی و عرفانی نشستهایم باید یک جواب شایستهای که مبتنی بر این مبانی باشد ارائه و عرضه کنیم.
وی بیان داشت: قرآن در آیات متعدد به هویت و حقیقت انسانی انسان توجه نموده و به بیان مراتب طبیعی آن از نطفه و علقه و مضغه اشاره نموده تا به مرحله «ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین» می رسد، و تمام اینها هنوز در مرحله انسان «بما هو انسان» است، هنوز آن جلوه الهی در انسان طلوع نکرده است ولی باید سوال کرد که همه این اهتمام برای چیست؟
وی اظهار داشت: این نفسی که خدای عالم به او با چندین قَسم یاد میکند «و نفس ما سویها فألهما فجورها و تقواها» هنوز هم انسان «بما هو انسان» است نه انسان «بما هو أنه خلیفة من الله سبحانه و تعالی». انسان «بما هو انسان» که از این منظر نسبت به همه موجودات عالم از عرش و فرش کریمتر است. وقتی خدای عالم چنین انسانی را میآفریند چنین موجودی را میآفریند که «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین» این موجود با این گستره وجودی، این انسان میتواند چنین پهنایی از هستی داشته باشد از ریزترین و ضعیفترین موجود تا قویترین و در عالیترین سطح. این انسان چنین زمینهای دارد چنین جایگاهی دارد. این انسان به لحاظ هویت انسانی و هویت طبیعی یک موجودی است که او را باید شناخت. شناخت انسان از این منظر کار چندان دشواری نیست مثل سایر موجودات که پدیدارشناسی میکنند بررسی میکنند و ظواهر او را مییابند و هویت او را از این منظر میتوانند بشناسند اما وقتی بحث نفس انسانی مطرح میشود اندیشهها میلرزد افکار توانا نیستند نفس انسانی مگر قابل شناخت است؟ مگر قابل معرفتی است که انسان طبیعی بتواند چنین نفسی را بشناسد؟
وی بیان داشت: این نفس انسانی یک حقیقت فوق العادهای است تسویه نفس که بتواند فجور و تقوا را معادل و مساوی در خود داشته باشد به همان میزانی که به فجور توجه دارد به تقوا عنایت داشته باشد «و نفس ما ما سویها و إذا خلقته و سویته» وقتی که این مرحله انسان تکمیل شد حیثیت طبیعی و مادی انسان تکمیل میشود.
وی مسئله نفخت فیه من روحی را از دیگر مسائل فضای انسان شناسی دانسته و اظهار داشت: مسئله «نفخت فیه من روحی» مرحله بعدی است که در فضای انسانشناسی الهی باید او را بشناسیم، چون خدای عالم این موجود را دارای ظرفیتی وسیع و عمیق میدانست که از بین اینها انسان را از بین موجودات برگزید و او را خلیفه خویش قرار داد. و لذاست که خداوند در مقابل پرسش فرشتگان که این انسان را چرا خلق میکنی در حالی که افساد خواهد کرد، می فرماید «إنی اعلم ما لا تعلمون» این جواب که من چیزی میدانم که شما نمیدانید نشان از قوت، وسعت و عمق نفس انسانی است که تعریف شدنی نیست. واقعاً این حقیقت قابل تعریف نیست «دان فی علوه و عال فی دنوه».
وی اظهار داشت: جواب فرشته را باید در میدان عمل داد، نه اینکه برای فرشته از نفسی سخن گفت که این نفس از دانیترین مرتبه تا عالیترین مرتبه حضور دارد. این به این راحتی قابل تعریف نیست «إنی اعلم ما لا تعلمون». آن چیزی که من به عنوان نفس انسانی به او دادم که این نفس هویت اختیاری دارد عقل و اندیشه دارد قدرت بکارگیری قوای تحریکی، مبادی ادراکی و تحریکی توسط این نفس هدایت میشود و بعد این نفس میرود تا حقائق را مشاهده بکند، قلب دارد، قدرت کشف و شهود دارد، قدرت نظر کردن و دیدن دارد نه فقط بصر دارد بلکه نظر دارد میتواند ملکوت را ببیند جبروت را ببیند، این نفس انسانی است این قدرت را دارد. این قلبی که در درون انسان نهاده شده است چنین ویژگیها و امتیازاتی دارد لذا فرمود «إنی اعلم ما لا تعلمون»؛ اینجاست که فرشتهها را صف در صف میآورد و در مقابل انسان خاضع و ساجد قرار میدهد. هنوز این انسان به مرحله الهیتش نرسیده است.
ایشان بیان داشت: بعد از این فصل از بحث انسان شناسی که در قرآن تا مرز «و لقد کرمنا بنی آدم» از انسان سخن گفته، فصل بعدی مطرح است که وحی میآید و جلوه خودش را و تجلی الهی را در وجود انسانی برای ما آشکار میکند، و از اینجا نشان میدهد که انسان از این به بعد چه امتیازاتی پیدا کرده و چه جهتگیری برای انسان حاصل شده و به چه سمتی رفته و چگونه این همه رفعت مقام پیدا کرده و حق سبحانه و تعالی او را در نزد خودش جایگاه میدهد؟ او ولی الله میشود گرچه حق سبحانه و تعالی تالی ندارد او یک حقیقت نامحدود است اما در مقام فعل اگر بخواهیم تالی تلوی معرفی کنیم که بتواند حقیقتاً از خدای عالم حکایت کند و از او خلافت کند جز موجودی بنام انسان نخواهد بود.
وی افزود: این مرحله را با برخی از آیاتی که در حقیقت در مقام معرفی انسان الهی است نه انسان انسانی، چون این «فإذا سوّیته»، یک؛ «و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» تا سوّیته انسان است اما «و نفخت فیه من روحی» از اینجا آغاز یک حرکتی فوق تصور انسان است که هرگز انسان نمیتواند این «علمکم ما لم تکونوا تعلمون» به این جاها میخورد که کدام انسان است که این بُعد و این حیثیت از وجود خودش را بتواند بیابد؟
وی اظهار داشت: ما اگر فرضاً فکر کنیم همه حکیمان و بزرگان اهل حکمت و عرفان و اهل معرفت بیایند به صحنه، آیا میتوانند مقام خلافت و مقام ولایت به معنای اینکه حق سبحانه و تعالی برای انسان منظور دارد، برای انسان بسازند؟ این شدنی نیست. این مقداری هم که یافتند در پرتو وحی یافتهاند. آن جایی که «إنی جاعل فی الأرض خلیفة» بیان الهی آغاز شد «و نفخت فیه من روحی» «و خلقتک بیدی» آن جاها دارد آغاز میشود اینجاست که آن هویت الهی انسان شکل میگیرد.
حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی به دو منبع از آثار آیت الله العظمی جوادی آملی با نام «صورت و سیرت انسان در قرآن» و «حیات حقیقی انسان در قرآن» نیز اشاره کرد که می تواند برای دانش پژوهان و محققان، منابع مطالعاتی مفیدی در این باب قرار گیرد.