به مناسبت هفته پژوهش ، به همت موسسه آموزش عالی حوزوی امام حسن عسگری آمل و مدرسه علمیه فیضیه مازندران ، میزگرد علمی تحصصی « بررسی و تبیین مبانی نظری دین شناسی بر اساس کتاب دین شناسی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی حفظه الله » مورخ 23 آذرماه 1401 بعد از نماز مغرب و عشاء در مدرسه علمیه فیضیه مازندران ( بابل ) برگزار شد .
در این میزگرد حجج الاسلام کریم صادقی (مدرس موسسه و حوزه علمیه) و مجید بابایی ( مدرس و محقق حوزه علمیه ) و علی واعظی ( مدرس موسسه و عضو هیئت علمی دانشگاه ) به ارائه مطالب تخصصی خود پرداختند.
خلاصه میزگرد علمی بررسی و تبیین مبانی نظری دین شناسی
حجت الاسلام دکتر مجید بابایی:
مدرس مدرسه علمیه فیضیه مازندران
دو دیدگاه در این مورد وجود دارد طبق فرموده حضرت آیت الله جوادی آملی کلام قدیم و کلام جدید.
حضرت آیت الله جوادی آملی در کلام جدید و قدیم معتقد هستند که از آنجایی که فلسفه وجودی علم کلام برای دفاع از دین هست، و یک متکلم در صدد هست که مشکلاتی که برای اقناع بشر در مسئله دین به وجود می آید بررسی کند و جواب دهد و از آنجایی که این مشکلات در جوامع بشری پیش می آید زمان ها با هم فرق می کند در زمان قدیم یکی از بحث های مهم در علم کلام این بود که کلام ذات اقدس اله قرین هست یا حادث ؟متکلمینی آمدند بحث کردند که آیا می شود این مسئله را حل کرد یا خیر.
وقتی جامعه تغیر پیدا می کند معرفت ها تغیر پیدا می کند یک سری شبهاتی هم ممکن است در طول تاریخ برای بشردر مورد دین به وجود بیاید چون زمان میگذرد اشتغال جدید می شود و شبهات جدید می شود لذا باید کلام دیگری به وجود آید به نام کلام جدید که برای شبهات امروزه داشته باشیم نمی شود همان جواب های قدیم رو ارائه کرد.
به زعم بنده حضرت آیت الله جوادی حفظه الله اینطور می فرمایند که سِر اینکه میگوییم کلام جدید، اینست که شبهات جدید شده، به همین علت کلام جدید، شبهات جدید و جواب جدید به وجود می آید .
حجت الاسلام دکتر واعظی:
در ابتدا با بیان چیستی دین به تفاوت بین کلام جدید و کلام سنتی پرداخته شد؛
فلسفه دین به عنوان فلسفه ایی مضاف در مجامع علمی دنیا مطرح می باشد که فیلسوفان ملحد و موحد جداگانه به آن می پردازند حضرت آیت الله جوادی آملی نیز مفصل به برخی از موضوعات فلسفه دین پرداخته است برخی از آثار مکتوب ایشان به مسایل فلسفه دین اختصاص یافته است.
کلام جدید به پرسشهایی که از جانب فلسفه دین متوجه گزارها و اعتقادات دینی می سود پاسخ می دهد.
اما در اینکه آیا کلام جدید با کلام سنتی متفاوت است و دو علم جدا می باشند؟ و یا اینکه همان ادامه کلام سنتی می باشد؟ دو نظریه وجود دارد برخی آنرا علم جدید دانسته ولی نظر حضرت آیت الله این است که آندو جدا از هم نمی باشند مانند اصول و یا هر علم اسلامی دیگر لذا به جای کلام جدید از اصطلاح مسایل جدید کلامی استفاده می نمایند.
یکی از کتابهای مطرح در کلام جدید کتاب دین شناسی حضرت استاد می باشد که به شش موضوع فلسفه دین می پردازد مانند تعریف دین ، خواستگاه دین، علم ودین، عقل و دین، کثرت گرایی.
که در همه این موضوعات حضرت آیت الله ابتدا با بیان نظرات فیلسوفان دین در موضوعات مطرح شده به نقد و بررسی می پردازند و از روشهای مختلف تفسیری ،عرفانی و فلسفی استفاده می نماید که البته غالب با نگاه ویژه ایی که به جایگاه عقل دارند به نقد و بررسی می پردازند و چنانکه از قران و عرفان و فقه استفاده می نمایند در جهت بیان استدلال عقلی و فلسفی می باشد.
لذا وجه غالب در نگاه حضرت آیت الله عقل گرایی و نگاه ویژه ایی که به عقل داشته و از آن برای اثبات و نقد دیدگاهها استفاده می نمایند.
حجت الاسلام دکتر صادقی:
سؤال: آیا رهاورد عقل، خارج از محدودهی معرفت دینی و در برابر شناخت دین است یا داخل در هندسهی معرفت دینی است و منبعی معتبر در کنار نقل، برای تکوین معرفت بشر نسبت به دین است؟
یک خطای معرفتی: کسانی که شناخت دین را صرفاً در حصار نقل (آیات و روایات) محدود میکنند، دستاوردهای عقل را معرفتی کاملاً بشری و بیارتباط با دین میدانند، مرز روشنی میان «معرفت دینی» و «معرفت بشری» ترسیم میکنند و عقل را در برونمرزی دین قرار داده و مقابل آن مینشانند.
دیدگاه آیت الله جوادی آملی: در نقطهی مقابل این نگرش، حضرت آیت الله جوادی آملی، عهدهدار دفاع از نظریهایست که عقل را در برابر نقل میداند؛ نه در برابر دین. اگر نقل معتبر، «ما أنزله الله» است، عقل برهانی نیز «ما ألهمه الله» است و این هر دو، منبع معرفت دینی و هرکدام بال وصول بشر به شناخت حقیقی دینیاند.
بیان مبانی نظری آیت الله جوادی آملی در نسبت عقل و معرفت دینی:
1-دین: دین مجموعهای از عقاید، اخلاق، قوانین فقهی و حقوقی است که از ناحیهی خداوند برای هدایت و رستگاری بشر، تعیین شده است..
2-عقل: مقصود از عقل، خصوص عقل تجریدی محض که در فلسفه و کلام براهین نظری خود را نشان میدهد، نیست، بلکه گستره آن «عقل تجربی» را که در علوم تجربی و انسانی ظهور مییابد، «عقل نیمه تجریدی» را که عهدهدار ریاضیات است و «عقل ناب» را که از عهده عرفان نظری بر میآید نیز دربرمیگیرد. حاصل آن علوم عقلی در صورتی که یقینآور یا موجب طمأنینه گردند، علم به شمار آمده و در کنار نقل منزلت ویژهای را در ساحت دینشناسی حائز میشوند..
3-تفاوت وحی و نقل: نقطه آغاز برای دریافت نگاه آیت الله جوادی آملی به مقوله عقل و نسبت آن با وحی لزوم تفکیک وحی از نقل است. الفاظ قرآن همانند مطالب آن وحی الهی است و بشر عادی لفظی را که تلاوت میکند عین وحی است و هیچ افزایش یا کاهش در متن الفاظ وحی راه نیافته و نمییابد؛ امّا فهم مفسّر، فقیه، متکلم و فیلسوف از آیات قرآنی، قابل مقایسه با فهم پیامبر و معصومان(علیهمالسلام) از آیات قرآنی نیست. سرّ اختلاف فهم متکلمان و فقیهان و عالمان اصولی درباره مضامین قرآنی همین است که اینان در خدمت الفاظ منقول هستند؛ نه مانند معصومین (علیهم السلام) در خدمت محتوایی که عین وحی است، زیرا در این صورت اختلافی بین علما وجود نداشت.
4-همتا بودن عقل با نقل و نه وحی: آنچه بر این مبنا مترتب میشود این است که عقل همتای نقل است نه همتای وحی؛ بنابراین علوم نقلی نظیر تفسیر و فقه در برابر علوم عقلی نظیر فلسفه و عرفان نظری و کلام (در بخشهایی از آن) قرار میگیرند و اساساً سخن گفتن از نسبت وحی و فلسفه یا وحی و عرفان نظری، به کلّی نارواست؛ زیرا هیچ دانشمند عادی دسترسی به عین وحی ندارد و محتوا و مضمون وَحْیانی قرآن فقط در دسترس معصومان است. در عین حال علم عقلی هم (به جز در ریاضیات) به نوبه خود همانند علم نقلی صواب و خطابردار است و فیلسوف و متکلم همتای اصولی و فقیه و محدّثاند؛ نه همسان نبی و وصی او .
5-تبیین سهم و کارکرد عقل در زمینه دین شناسی
الف) نسبت عقل و بُعد هستیشناختی دین: منبع هستی شناسی دین فقط اراده و علم ازلی الهی است و همه اصول و فروع محتوایی آن از ناحیه خدای سبحان تعیین میشود و عقل آدمی فاقد شأن حکم کردن و دستور دادن است و همانند نقل تنها گزارشگر و ادراک کننده احکام و دستورهای الهی است.
ب) عقل در عالم تشریع و احکام الهی و دینی: در این زمینه عقل از خود مطلبی برای ارائه ندارد، بلکه فقط میتواند منبعی برای ادراک احکام الهی باشد. اینکه گفته میشود عقل حکم میکند، یعنی حکم خدا را میفهمد. حاکم واقعی آن است که گذشته از علم مطلق و آگاهی همه جانبه به ملاکهای دنیا و آخرت، اگر به دستور او عمل نشود عتاب و عقاب کند و این امر از عقل برنمیآید.
ج) تشخیص حسن و قبح توسط عقل و بیان آن در قالب باید و نباید: این همانند اوامر ارشادی طبیب است. درحقیقت همه گزارههای انشایی طبیب به گزارههای اخباری باز میگردد؛ یعنی گویا پزشک به بیمار میگوید اگر این کار را کردی سالم میشوی و اگر آن را انجام ندادی بیماری تو شدت مییابد. طبیب نمیتواند دستور مولوی دهد که اگر بیمار تخطی کرد او را مجازات و عقاب کند. عقل آدمی نیز درباره افعال اختیاری انسان، چنین وضعیتی را دارد و با ادراک حسن و قبح افعال و بیان آن در قالب بایدها و نبایدها سهم ارشادی خود را ایفا میکند.
د) عقل و وضع قوانین فردی و جمعی: عقل چون ظاهر الفاظ کتاب و سنّت، کشاف و پردهبردار از احکام الهی است و همچنان که ظاهر قرآن و روایت، فاقد مولویت هستند و عقوبت و پاداش ندارند، بلکه بیانگر پاداش خدا و کیفر الهیاند، عقل نیز نسبت به قوانین فردی و جمعی فاقد چنین شأنی است.
نتیجه: عقل مصباح و چراغ دین و در کنار نقل، منبع معرفت بشر از دین و کاشف محتوای اعتقادی و اخلاقی و قوانین فقهی و حقوقی دین است.
23/9/1401 چهارشنبه / مدرسه علمیه فیضیه مازندران
موسسه آموزش عالی حوزوی امام حسن عسکری ع آمل