قرآن میفرماید: ای رسول ما! آیا حكایت آن دو فرشته كه به صورت دو نفر دادخواه، از بالای دیوار عبادتگاه بر حضرت داود (علیه السلام) وارد شدند، به تو رسیده است؟ آنان وقتی به شكل ناگهانی بر داود (علیه السلام) داخل شدند، او از آنان به هراس افتاد. گفتند: مترس. ما دو متخاصم هستیم كه یكی از ما بر دیگری تجاوز كرده است، پس در میان ما به حق داوری كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش. این شخص، برادر من است و او را نود و نه میش و مرا یك میش است. او میگوید: آن یك میش را نیز به من بسپار و در سخنوری بر من چیره آمده است: ﴿قالَ لَقَد ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعجَتِكَ اِلی نِعاجِه...﴾.
داود (علیه السلام) فرمود: قطعاً او در مطالبه میش تو و افزودن آن بر میشهای خویش، بر تو ستم كرده است و در حقیقت، بسیاری شریكان به هم ستم روا میدارند، جز كسانی كه ایمان آوردهاند. داود (علیه السلام) پس از این قضا و داوری بی تأمّل و سریع، متوجه شد كه ما او را سخت امتحان كردهایم.
از این رو، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد: ﴿و ظَنَّ داوودُ اَنَّما فَتَنّهُ فَاستَغفَرَ رَبَّهُ و خَرَّ راكِعًا و اَناب﴾[1]، بنابراین پوزش طلبی و عذرخواهی داود (علیه السلام) دلیل گناه كاری اوست كه با مقام عصمت وی، سازگاری ندارد. چرا داود (علیه السلام) تحقیق بیشتری نكرد كه آیا مطالبه میش، به حق بود یا ناحق و چرا پیش از بررسی نهایی فرمود: او با این درخواست به تو ستم كرده است؟ چنان كه بسیاری شریكان به هم ستم روا میدارند. نیز چرا او از «مدّعی»، «بینه» نخواست؟ و چرا از «مدّعی علیه» تفسیر و توضیح طلب نكرد؟ اینها همگی نشانه لغزش آن حضرت در داوری است.
گرچه سكوت برادر ثروتمند، در برابر ادّعای برادر فقیر و عدم اعتراض او به سخنان برادر فقیر، دلیل بر اعتراف ضمنی او به ستم بوده است؛ لیكن حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: حضرت داود (علیه السلام) یقین داشت كه حق تعالی آفریدهای داناتر از او نیافریده است. از این رو، خدا آن دو فرشته را مأمور این كار كرد.[2]
[1] ـ سوره ص، آیه 24.
[2] ـ بحار الانوار، ج11، ص73.